Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-03@11:53:14 GMT

نگذاشتند پیکر امیرم را ببینم

تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۴۵۳۲۸

نگذاشتند پیکر امیرم را ببینم

همشهری آنلاین:گروه خانواده-مژگان مهرابی:آنقدر خوب هستند که باورش برای آدم هایی که دوروبرشان زندگی می کنند هم سخت است چه برسد به کسانی که در این دنیای امروزی جز مادیات هیچ چیز دیگری نمی بینند. حکایت «مادرجون» قصه ما هم همین است. دلی به زلالی آب دارد و روحی به وسعت دریا. کارش مادری کردن است نه فقط برای فرزندان خودش که این را همه کسانی که واژه مادر را یدک می کشند خوب بلدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برای همسایه و اهل محله مادری می کند.  برای همین هم هست که اهالی دوستش دارند و وجودش را برکتی برای محله شان می دانند. اگر سراغ مادر شهیدان «سید رحیم و سید امیر میرصانعی» را از کسبه خیابان خوش بگیری بی درنگ خانه کوچک و نقلی اش را نشانت می دهند. بانو «عصمت ذوالفقاری». او خیر است. خیر محبت آن هم در این آشفته بازاری که مهر و دوستی رنگ باخته است. به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس مهمان خانه اش شده و با او گفت و گو می کنیم.

خانه باصفای مادرجون

 خانه کوچکش باصفاست. به صفای وجود خودش. قبل از ورود مهمان همه چیز را آماده کرده است. روی میز چوبی کنج اتاق ظرف میوه ای گذاشته با تنقلات. مهربانی خصلت بارز اوست. برای همین از کوچک و بزرگ دوست و آشنا دوستش دارند. به جز وقت هایی که کسالت و درد پا اجازه بیرون رفتن از خانه را به او نمی دهد، باقی روزها که به خرید می رود سری به همسایه ها هم می زند. مادرجون سر حرف را باز می کند و از سید رحیم و سید امیر، پسران شهیدش می گوید : «وقتی امیر به جبهه رفت در خوانسار ساکن بودیم. دانش آموز بود. سن و سالی نداشت. امیر تا دلتان بخواهد مهربان بود و با گذشت. من خیلی زود ازدواج کردم. در زندگی ام سختی زیاد کشیدم. امیر برایم تکیه گاه بود. مونسم بود. خیلی چیزها از او یاد گرفتم.»

نگذاشتند پیکر امیرم را ببینم

سید امیر در جبهه آرپی چی زن بود. در محاصره خرمشهر حضور داشت. وقتی دشمن حمله کرد، او دوستانش را فراری داد اما خودش گیر افتاد. سید امیر را قبل از شهادت شکنجه کرده بودند. مادر می گوید: «نگذاشتند من پیکر امیرم را ببینم. گویا وضعیت بدی داشت.» سپس دستش را به سوی عکس سید رحیم می برد و همین طور که نگاه به چهره او می کند، ادامه می دهد:«سید رحیم پاسدار بود. 21 ساله بود که شهید شد. راکت به قایق شان می خورد و او در آب می افتد وقتی خودش را بیرون می کشد او را به رگبار می بندند. پسرش محمد علی 10 روزه بود که شهید شد. الان محمد علی برای خودش کسی شده است. از روحانیون برجسته قم است. هربار که به تهران می آید به من سری می زند.»

دیگ آش خیرات پسران شهیدم

مادر آش رشته خیلی دوست دارد. تا وقتی از پا نیفتاده و ویلچرنشین نشده بود، هر بار هوس می کرد یا می خواست برای فرزندان شهیدش خیرات بدهد، آش می پخت. البته نه یک قابلمه کوچک، دیگی بزرگ بار می گذاشت و کاسه به دست خانه به خانه همسایه ها را می رفت و بین در و همسایه آش پخش می کرد. اما حالا این کار را با کمک دخترها و نوه ها انجام می دهند.

عاشق خلوت کردن با خداست

مادرجون رضای خدا را در مردم داری و مدارا کردن می داند. او خیلی مراقب است که کسی را دلخور نکند اما اگر کسی او را آزرده کرد می بخشد. می گوید: «گذشت خوب است. من زود می بخشم. دوست ندارم دلم سیاه شود. انسان باید مراقب اعمالش باشد. بهترین کار اینکه مردم آزاری نکند. هوای دیگران را داشته باشد.» او عاشق خلوت کردن با خداست. این عادت را از جوانی اش داشته است. فاصله زیاد خانه او تا مسجد فرصت حضور در خانه خدا را از او گرفته اما به گفته خودش کنج خانه اش عبادتگاه اوست. او روزها که تنهاست با خدا صحبت می کند. وقتی هم دلش گرفت با رحیم و امیر درددل می کند. معتقد است صدایش را می شنوند. می گوید: «من برای رفع گرفتاری ها از بچه ها کمک می خواهم. آن ها هوایم را دارند. مراقبم هستند. من باورشان دارم. برای نماز صبح بیدارم می کنند.»

کد خبر 790442 برچسب‌ها خانواده

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: خانواده سید رحیم سید امیر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۴۵۳۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید

این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز است. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز می‌شود، جشن نیمه‌شعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سرداده‌اند… در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیت‌هایی آشنا می‌کند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل می‌رسد و هنگامه عمل به شعارها می‌رسد، آن نمی‌کنند که می‌گفتند. رمان در فضایی مکاشفه‌گونه و بی‌زمان پیش می‌رود و مواجه همه آدم‌ها را می‌بینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا» ی جوان.

شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدم‌ها را با بهانه‌هایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی می‌کند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمی‌کند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان می‌گذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفت‌های انتظار را با شخصیت‌های قصه‌اش برای مخاطب روایت نمی‌کند، بلکه به تصویر می‌کشد و نشانش می‌دهد… انسان‌های مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.

نویسنده در پایان همه موشکافی‌ها در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت می‌تپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش می‌آید…

خدیجه زمانیان یزدی

دیگر خبرها

  • وقتی بی‌بی‌سی نزد کارشناسان خودش هم مقبولیتی ندارد! + فیلم
  • کوه‌ها هم ترک برمی‌دارند!
  • ماجرای مالیات بر عایدی سرمایه چیست؟/ ببینید وقتی قانون تصویب شود چقدر باید مالیات بدهید؟ (فیلم)
  • محبت یک کشش روانی است یا امر اختیاری؟
  • فیلم| توهین‌های هیستریک منشه امیر به دانشجویان آمریکایی!
  • معلمان مشق عشق را در مکتب‌خانه‌ها تدریس می‌کنند
  • ملاقات کاپیتان استقلال با بازیگر مشهور استقلالی + عکس
  • «کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید
  • عکس| تصویر جدید مهدی رحمتی در کنار امیر جعفری
  • بایرن در خانه برابر رئال متوقف شد/ زخم وینیسیوس بر پیکر مونیخی‌ها